غفلت شهروندان و گردشگران از قدمت کهن مسجد کبود تبریز/ پژوهشگران و تاریخنویسان در وصف گوی مچید چه گفتهاند؟
تاریخ انتشار: ۲ آذر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۵۷۶۷۰۴۵
شاید اگر مسجد کبود در شهری همچون اصفهان و یا کشورهایی که به ظرفیتهایشان بهاء میدهند قرار داشت، زیباییهای آن را برای جذب گردشگر در بوق و کرنا میکردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از آناج، مسجد کبود خرقهای است هزار گون به ارث مانده از گذشتگان که نشانگر شاهکاری معماری جهان اسلام میباشد که این امر را میتوان در کاشی کاریها و منبت کاریهای زیبای آن دید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باید گفت که مسجد کبود تبریز بهحق لقب فیروزه جهان اسلام را یدک میکشد و با آنکه چیز زیادی از زیباییهای پیشینش نمانده ولی وقتی که وارد مسجد میشویم فضای معنوی و ملکوتی احاطهمان میکند و تحت تاثیر مکان قرار میگیریم.
همانطور که از نامش پیداست، این عمارت تماما با کاشیهای لاجوردی و فیروزه فام پوشیده شده است. کاشیهایی از جنس دریا و آسمان؛ این بنا با نامهای مختلف از جمله گوی مسجد، مسجد شاه جهان، عمارت و مسجد مظفریه معروف و مشهور بوده است و بازدید از آن دنیای تازهای از هنر و معماری اسلامی را به روی همه باز میکند.
مسجد تاریخی تبریز مربوط به دوران حکمرانی قراقویونلوها در قرن نهم هجری است. بنابه کتیبه سردرب، این مکان در تاریخ 870 هجری قمری ساختش به پایان رسیده ولی احتمالا این تاریخ اتمام کاشی کاریهایش است و چندین سال قبل ساخت این مسجد شروع شده است. همچنین به استناد کتیبهی مذکور زلزله سال 1158 شمسی (1780 میلادی) آسیب فراوانی به مسجد وارد کرد و در اثر آن گنبدهای مسجد فرو ریخت تعمیرات و دوباره سازی مسجد به منظور حفاظت بخشهای باقیمانده شامل طاقها و پایهها از سال 1318 شروع شده و دوباره سازی گنبدهای رفیع آن از سال 1354 توسط دفتر حفاظت آثار باستانی و به اهتمام زنده یاد استاد رضا معماران بنام هنرمند آذربایجانی به اتمام رسیده است.
شاهکارهای معماری مسجد برای گردشگران از زیبایی منحصر به فردی برخوردار است. از هنرمندیهای چشم نواز این مسجد قسمتی از سقف است که طلا و لاجورد با یکدیگر کار شده و در نوع خود بینظیر میباشد. در داخل مسجد قسمت شبستان کوچک سردابی است که در آن جای دو قبر است که احتمال میدهند از آن جهانشاه و همسرش باشد زیرا در روایات تاریخی آمده که جنازه جهانشاه پس از کشته شدن به این مسجد منتقل و دفن شده است؛ گرچه این گورها در حال حاضر خالی هستند.
گنبد عظیم مسجد یکی از بزرگترین ساختههای آجری معماران دوره ایلخانی به شمار میآید. کاشیهایی زیبا و چشم نواز که در دورا دور مسجد با هنرمندی خاصی نصب شده که بر روی آنها سوره فتح نگاشته شده و منظرهای بینظیر را برای این بنا به ارمغان آورده است.
این مسجد گلدسته ندارد، احتمالا محل دو گلدسته مسجد در انتهای دو دیوار جلویی بوده است. مسجد کبود تبریز در سال 1310 ه.ش با شماره 169 به ثبت ملی رسید و جزو مکانهای تاریخی ملی به شمار میرود.
سیروس برادران شکوهی استاد دورههای تاریخ ایران در گروه تاریخ دانشگاه تبریز در این باره میگوید: عظمت و زیبایی مسجد تاریخی کبود به قدری است که جهانگردان و سیاحانی نظیر شاردن فرانسوی، کاتب چلپی، تاوارنیه، مادام دیو لافوا، دکتر فوریه، نادر میرزا، گروته و غیره، در 600 سال گذشته به بازدید از این مسجد پرداختهاند و از مجد، عظمت و شکوه این بنای عظیم سخن گفتهاند.
استاد سید جمال ترابی طباطبایی، پژوهشگر معاصر درباره این مسجد تاریخی مینویسد: در اکثر منابع و سفرنامهها، مدت ساخت مسجد کبود را 30 سال دانستهاند.
وی میافزاید: در ساخت بنای عظیم مسجد کبود از مهندسان متعددی استفاده شده است و معماری بنایی با آن عظمت، شبستان گنبدوار و حجرات جانبی، خبر از آگاهی سازندگان آن به علوم مختلف از جمله هندسه و ریاضی میدهد.
استاد حسین نخجوانی از محققان تاریخ کهن آذربایجان نیز معتقد است: طرحها، نقوش و کتیبههای مسجد تاریخی کبود تبریز واقعا بینظیر است و در دو طرف ورودی مسجد ظریفترین و پرکارترین نوع کاشی معرق عالم وجود دارد که تا به حال نظیرش را سراغ ندیدهاند و شرح آن خالی از اشکال نیست چون عرض خطوط سفید گلها از دو میلی متر تا 3 میلی متر تغییر میکند و در قسمت وسط کلام، قال الله تعالی در متن آبی و به خط کوفی تزئین سفید رنگ میان پر مشکی در قسمت پایین در متن آبی و طلایی با ظریف ترین گلهای سفید و لچک مشکی با همان ظرافت، معرق کاری شدهاند.
مرتضی آبدار، مدیرکل میراث فرهنگی آذربایجانشرقی طی گفتوگویی با آناج با اشاره به زیباییهای بینظیر مساجد و بقاع متبرکه استان و به ویژه مسجد کبود که در داخل پرونده بازار تاریخی تبریز به ثبت جهانی نیز رسیده است، ابراز میکند که تصاویر منتشر شده از حضور و بازدید توام با ادب و احترام و گردشگران در این اماکن در فضای مجازی به خودی خود گویای ارزش و جذابیت این اماکن برای گردشگران است.
وی تاکید میکند: عزم اداره کل میراث فرهنگی استان در مرمت و احیای مساجد تاریخی به خودی خود نشانگر اهمیت بالای آن است به طوریکه در حدود یک دهه گذشته بالغ بر یکصد مسجد تاریخی توسط اداره کل مرمت و برای بهره برداری شایستهتر تقدیم مردم متدین و شریف استان شده است.
در کنار همه اینها باید توجه بیشتری به این بنای زیبا و باشکوه شود تا دچار نکسان و یا تخریب نشود. این فیروزه جهان اسلام میتواند در تبریز 2018 ازجاذبههای گردشگری زیبای تبریز باشد و دید چشم بازدیدکنندگان را مبهوت کاشی کاریها و معماریهای عالی خود کند.
انتهای پیام/منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۵۷۶۷۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سخنی در باب محتوای «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی/ تحریف تاریخ به شیک ترین شکل ممکن
به گزارش قدس آنلاین، سالهاست دربارۀ اهمیت اینکه سینمای ایران، پا در گام همکاری با کشورهای دیگر بگذارد و به بازارهای فرهنگی فرامرزی بیندیشد، نوشتهایم و بحث کردهایم و اینک فیلمی روی اکران است که با همه فراز و نشیبهای حقوقی و فنی، بالاخره توانسته است این سد را بشکند و با سینمای ترکیه به عنوان یکی از پررونق ترین و جدی ترین بازارهای هنری منطقه، با حضور بازیگران و عوامل فنی برگزیده دو کشور همکاری نسبتاً موفقی داشته باشد. دومین جنبۀ اهمیت این فیلم، این است که دربارۀ شخصیتها و چهرههای مهم فرهنگی کشور ما ساخته شده است. ساختن فیلمی پرفروش که تماشاگران را با زندگی شخصیتهای مهمی چون مولانا و شمس تبریزی آشنا کند، یکی از غفلتهای سینمای ایران در همه سالهای اخیر بوده است که این مهم هم انجام شده است و از این منظر باید به حسن فتحی و تیمش تبریک گفت.
چالشی مهم در برابر فیلمهای تاریخی
ساختن فیلمی که از یک سو به گذشته و تاریخ واقعی بپردازد و از سوی دیگر برای مخاطب کشش داشته باشد، به راستی کار سختی است. فیلمهای تاریخی ما معمولاً به ملغمهای از جملات ادبی، پند و اندرز و آواز خوانندگان تبدیل میشود و داستان ندارند. برای همین است که سختی انتخاب قصهای برای آشنا کردن مخاطب با تاریخ، در سینما و بخصوص سینمای ایران صدچندان است. در این گونه فیلمها، دخیل کردن تخیل و ساختن شخصیتها و مکانهای خیالی برای جذاب کردن داستان یک چالش مهم است و به همین دلیل است که بیشتر فیلمها و سریالهای ایرانی که درباره تاریخ گذشته سرزمین ما ساخته میشود، به تحریف تاریخ (هر کدام در حد و حدودی متهم هستند.) در اینجاست که اهمیت تحقیق و بهرهمندی از آثار کسانی که با متون و رویدادهای تاریخی آشنا هستند، بیشتر میشود. در مورد مولانا و شمس دست ما برای آگاهی از رویدادهای زندگی، شخصیت و تفکرات آنان بسته نیست. اگرچه هنوز برای پژوهش درباره آنها و دوران پرفراز و نشیب زندگیشان، راههای نپیموده زیاد است اما حداقل میتوانیم به برخی کتاب ها وپژوهش های صورت گرفته اعتماد کنیم و از نوشتههای کسانی چون دکتر زرین کوب بهره ببریم. برای انتقال مفاهیمی که مولانا و شمس دربارۀ آنها سخن میگویند، به آثاری نیاز داریم که نه تنها درباره ویژگی ها و دوره های زندگی آنها سخن میگوید، دوران تاریخی آنها را به خوبی میشناسد، جریانهای معارض فکری و عرفانی موجود را بررسی کرده و برای مخاطب به خوبی روشن میکند که اهمیت کاری که مولانا کرده است، چیست. کتاب هایی مانند «پله پله تا ملاقات خدا» که هم روایتی داستانی دارد، هم زبانی ساده و هم از نظر استناد تاریخی شبههای در آنها نیست.
یک شمس تبریزی مهربان
تیم تولید «مست عشق» به جای اینکه به این روایت درست، پژوهشمند و جامع نگر از داستان مولانا و شمس توجه کند، روایتی از زندگی این دو شخصیت به دست داده است که بیشتر با خوانش ترکیه از مولانا تطبیق دارد. خوانش رایج در ترکیه امروز که اوج آن را در «ملت عشق» الیف شفق(شافاک) میتوان دید، مولانا و شمس را از بستر تاریخی و مفهومی خود خارج میکند و به آنها چهره دو مرد سکولار رمانتیک میدهد که همه چیز را در عشق و مهربانی میبینند، با مذهبیها در جنگند و جانشان را در این راه میدهند و نتیجه همه مبارزه هایشان میشود رقص و سماع ( که البته در تیتراژ فیلم به سما تبدیل شده است!). این خوانش هم امروزی است، هم خطری ندارد و هم مولانا و هر شخصیت تاریخی دیگر را به یک سوژه خوب برای تبدیل شدن به یک جاذبه گردشگری و منبعی برای پول درآوردن تبدیل میکند. شمس و مولانای «مست عشق»از همین جنسند. این تحریف در شخصیت شمس تبریزی شدیدتر است. آنچه ما از گفتههایی که از او باقی مانده است و نوشتهها و گفتههای دیگران و اسناد تاریخی درباره شمس میدانیم، با موجودی که در این فیلم به تصویر کشیده شده است، بسیار متفاوت بوده است. به یاد داشته باشیم که شمس شخصیتی تندخو، آشفته و البته مغرور بوده است. شاید آنهایی که «مست عشق» را دیدهاند تعجب کنند اگر بدانند در داستان ازدواج او با دختر خواندۀ مولانا، کیمیا خاتون، دخترک از ابتدا این ازدواج را خوش نمیداشت و هرگز دلش با شمس که چهل سال از او بزرگ تر بود و شخصیتی بی ثبات داشت، صاف نشد و البته اینکه بنا بر برخی روایتها متهم اصلی مرگ یا بهتر بگوییم قتل این دخترک بی نوا همین شمس تبریزی است.
جلالالدین محمد تهرونی
برای داستانی کردن تاریخ و تبدیل آن به یک قصۀ جذاب، یکی از راه ها این است که وقتی قصهای جذاب نداریم، از دل واقعیت های تاریخی قصهای بیرون بکشیم و «مست عشق» هم همین کار را کرده است؛ خلق یک داستان معمایی و پلیسی دربارۀ مرگ شمس تبریزی. این تهمید البته داستان را جذاب کرده است و مخاطب را به دنبال خودش میکشد اما تاریخ را به شکل عجیب و غریبی به شکلی در میآورد که کارگردان و نویسنده دلشان میخواهد. برای مثال وقتی یک کارآگاه برای حل ماجرای گم شدن شمس خلق میکنیم، او باید وظیفه خودش را به پایان برساند و در «مست عشق» سرنوشت شمس تبریزی روشن میشود اما سوال اینجاست که اگر همه چیز به همین خوبی و خوشی به پایان رسیده است، چرا مولانا در تمام سالهای بعد از شمس، فراق او را به صورت شعر فریاد میزده و از در و دیوار میپرسیده که شمس کجاست و چه شد؟ مشکل اصلی بیرون کشیدن داستانی از دل داستان شمس و مولانا این است که تاریخ را هم مجبوریم جا به جا کنیم و برای قونیه اداره شهربانی بسازیم که در اوج درگیری سلجوقیان روم با یکدیگر و در حالیکه آنان زیر فشار خردکنندۀ ایلخانان مغول و اختلافات داخلی درحال فروپاشی بودند، نگران درویشی بدزبان باشند که گم شده است، همین جا به جاییهای تاریخی و انتقال دادن گذشتهای دور به امروز، باعث میشود که مولانا هم در کودکی با پدرش با لهجه تهران سخن بگوید!
آرش شفاعی